Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp
Email
Print

فعال شدن مکانیسم ماشه

آگاتا کریستی در یکی از مشهورترین رمان‌های پولیسی‌اش، داستان مهمانی‌ای را روایت می‌کند که در آن میهمانان یکی پس از دیگری حذف می‌شوند؛ بی‌آنکه راه گریزی برای قربانیان باقی بماند. صحنه سیاست بین‌الملل دیروز در قبال افغانستان و امروز در قبال ایران، یادآور همین ماجراست.

کشورهایی که زمانی در کابل در نقش های مختلف از همکار و حامی گرفته تا دلسوز و مهربان در کنار مردم افغانستان، حضور داشتند و انواع شعارهای بشر دوستانه را سر می دادند، یک‌شبه پُست انداختند و به دشمنانی برای مردم افغانستان مبدل شدند که بی رحمانه‌ترین سیاست ها را علیه افغانها روی دست گرفتند.

از طرف دیگر همان کشورهای که در کنار تهران برای توافق هسته‌ای مذاکره کردند، امروز یکی پس از دیگری یا میدان را ترک کرده‌اند و یا در نقش «قاضی و جلاد» ظاهر می‌شوند. آخرین پرده این نمایش، شکست تلاش روسیه و چین در شورای امنیت برای تعویق شش‌ماهه بازگشت تحریم‌ها و در نتیجه فعال شدن مکانیسم ماشه بود.

کسانی که تجربه قطع کمک‌ها و همکاری ها، دشواری‌های بانکی و تلاطم بازار را از نزدیک حس کرده است، می‌تواند دریابد که بازگشت تحریم‌ها مردمی را متأثر خواهد کرد که هیچ ارتباطی با تصمیم‌های پایتخت‌های دور ندارند؛ بنابراین تحلیل دقیق و راهبردی این سازوکار برای درک آینده منطقه و سنجش راه‌های مقابله اهمیت حیاتی دارد.

پرسش اساسی که این مقاله می‌کوشد به آن پاسخ دهد این است: فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌ها علیه ایران، در عمل چه معنا و پیامدهای برای ثبات و تعاملات منطقه‌ای دارد، و چگونه کشورهای جنوبیِ منطقه می‌توانند از طریق همگرایی و سازوکارهای جایگزین، اثرات منفی آن را خنثی یا کاهش دهند؟

  • فعال شدن مکانیسم ماشه؛ بازگشت تحریم ها و پیامدهای آن

مکانیسم موسوم به «اسنپ‌بک» در قطعنامه ۲۲۳۱ یک روند حقوقی است که به عنوان «بریک اضطراری» توافق هسته‌ای طراحی شد: هر عضو توافق می‌تواند ادعای «نقض جدی» کند و این موضوع را به شورای امنیت ارجاع دهد؛ اگر پس از طی مهلت تعیین‌شده شورای امنیت نتواند تعلیق تحریم‌ها را ادامه دهد، تحریم‌های قبلی به‌طور خودکار بازمی‌گردند.

این سازوکار ظاهراً برای جلوگیری از بن‌بست طراحی شده بود، اما در میدان عمل به معنای بازگشت ناگهانی و گسترده محدودیت‌های بانکی، تجاری و تسلیحاتی است که پیش‌تر برداشته شده بودند. نکته کلیدی این است؛ بازگشت تحریم‌ها به معنای بسته شدن مسیرهای رسمی مالی، کاهش واردات تکنالوژی‌های حساس، و اختلال در مراودات تجاری است اثراتی که خیلی زود به بازارها و خطوط ترانزیتی منطقه منتقل می‌شود.

واقعیت ملموس اخیر این است که وقتی تلاش روسیه و چین برای تعویق شش‌ماهه بازگشت تحریم ها با شکست مواجه شد و در نتیجه جبهه‌ای از کشورها، به رهبری سه دولت اروپایی و متحدانشان، مسیر بازتولید تحریم‌ها را علیه ایران در پیش گرفتند؛ در واقع شکاف عمیقی موجود در شورای امنیت  را افشا ساخت و همچنان نشان داد چگونه آرایش‌های سیاسی می‌توانند سازوکارهای حقوقی را به ابزاری برای اعمال اراده تبدیل کنند.

  • فعال شدن مکانیسم ماشه علیه ایران و نمایش زورگویی غرب

پرسش اساسی که این رخداد پیش می‌کشد این است که آیا سازمان‌های بین‌المللی هنوز می‌توانند ادعای بی‌طرفی و پاسداری از نظم جمعی را داشته باشند، یا اینکه در عمل تبدیل به وسیله‌ای برای بازتولید نفوذ و منافع بازیگران بزرگ شده‌اند؟

نمونه‌های متعدد نشان می‌دهد که دولت‌های قدرتمند از مجاری متنوع نفوذ دیپلماتیک و اقتصادی برای جهت‌دهی به تصمیم‌های سازمان‌های بین‌المللی بهره برده‌اند؛ از شورای امنیت گرفته تا مؤسسات مالی بین‌المللی. این بهره‌برداری گزینشی هنگامی که با ابزارهایی نظیر اسنپ‌بک همراه می‌شود، تأثیرات نامتناسبی بر جوامع آسیب‌پذیر می‌گذارد؛ زیرا مصوبات و تحریم‌ها بیش از آن‌که بر نخبگان یا مراکز تصمیم‌گیری فشار وارد کند، معیشت مردم، خدمات عمومی و ثبات منطقه‌ای را مختل می‌سازد. برای کشورهایی که تجربه پیامدهای تحریم و قطع کمک را دارند، این الگو اثبات می‌کند که اتکا صرف به میانجی‌گری نهادهای بین‌المللی بی‌خطر نیست و باید جایگزین‌هایی طراحی شود.

در سطح منطقه‌ای این به معنی دو اقدام همزمان است: نخست فشار برای اصلاح ساختارهای بین‌المللی و افزایش شفافیت و پاسخگویی آنها؛ و دوم آماده‌سازی ظرفیت‌های ملی و منطقه‌ای تا در صورت بهره‌برداری سیاسی از نهادها، آسیب‌پذیری کاهش یابد. تجربه افغانستان در سال‌های اخیر نشان داده که وقتی نهادهای بین‌المللی به‌عنوان بلندگوهای یک‌جانبه دیده شوند، اعتماد عمومی فروریخته و فضا برای راهکارهای محلی و منطقه‌ای شکل می‌گیرد.

  • همگرایی منطقوی راهکار برای خنثی‌سازی تحریم ها

اگر اسنپ‌بک فشار تحمیل می‌کند، پاسخِ مؤثر نیازمند همگرایی عملی است: ایجاد ابزارهای مالی منطقه‌ای، توافق‌های تجاری بر پایه ارزهای ملی، شبکه‌های ترانزیت جایگزین، و همکاری صنعتی و فناورانه که وابستگی به تامین‌کنندگان غربی را کاهش دهد. چنین استراتژی‌هایی نه‌فقط تاکتیکی برای دور زدن محدودیت‌ها هستند، بلکه پله‌هایی برای ساختن یک نظم منطقه‌ای مستقل‌تر و مقاوم به تکانه‌های بیرونی‌اند.

تجربه ایران در سال‌های تحریم نشان داده که تنوع شرکا و توسعه ظرفیت‌های داخلی می‌تواند تاب‌آوری اقتصادی و فنی را افزایش دهد؛ افغانستان نیز با تقویت نقش ترانزیتی و گسترش همکاری با همسایگان و بازیگران آسیایی می‌تواند آسیب‌پذیری خود را کاهش دهد. اما این مسیر هزینه و پیچیدگی دارد: نیاز به سرمایه‌گذاری اولیه، سازوکارهای حقوقی محکم، و ساختن اعتماد دیپلماتیک میان دولت‌ها.

در لایه راهبردی‌تر، این همگرایی باید بخشی از تلاش بزرگ‌تر جهان جنوب برای گذار از وضعیتی باشد که در آن نهادهای بین‌المللی گاه تسهیل‌کننده فشارهای یک‌جانبه‌اند. سازمان‌دهی مشترک کشورها برای حفاظت از تجارت و سرمایه‌گذاری، و نیز ترویج شبکه‌های بانکی جایگزین، می‌تواند گام نخست در جهت ایجاد توان جمعی برای مقابله با ابزارهایی مانند اسنپ‌بک باشد.

  • خطوط قرمز ایران و باز گشت تحریم ها

دلیل عمیق فشار غربی‌ها روشن است: کاهش ظرفیت غنی‌سازی ایران و کاستن از توان منطقه‌ای این کشور در حمایت از گروه‌های فلسطین، از جمله محورهایی است که کشورهایی مانند آمریکا و متحدان اروپایی بر آن تأکید دارند. اما مواضع صریح رهبران ایران، که بارها هشدار داده‌اند «اگر دستشان برسد، مراکز هسته‌ای را بمباران می‌کنند» و تأکید دارند «آمریکا اصرار دارد که ایران نباید غنی‌سازی داشته باشد… این دستاورد بزرگ را دود کنید و از بین ببرید» و این‌که «در این قضیه و در هر قضیه دیگری، تسلیم فشار نشدیم و نخواهیم شد»، نشان می‌دهد که تهران حاضر به از دست دادن این دو مؤلفه هویتی و راهبردی نیست.

این گفتمانِ همزمانِ نمادین و راهبردی، پیام داخلی برای تحکیم اراده ملی و پیام خارجی برای هشدار نسبت به هزینه‌های هرگونه اقدام قهری است. همزمان، نشان می‌دهد که فشار صرف اقتصادی احتمالاً به تسلیم نمی‌انجامد، بلکه به همگرایی متقابل و تلاش برای ایجاد راه‌های جایگزین خواهد انجامید.

فعال شدن مکانیسم ماشه
راه مبارزه با فعال شدن مکانیسم ماشه؛ همگرایی منطقه ای برای خنثی سازی تحریم ها
  • خلاصه کلام

خلاصه کلام اینکه فعال شدن مکانیسم ماشه، در ظاهر یک ابزار حقوقی در چارچوب توافقات بین‌المللی است، اما در عمل بیش از هر چیز چهره عریان سلطه‌گری قدرت‌های بزرگ را نشان می‌دهد. از خلال سخنان و مواضع رهبران ایران نیز برمی‌آید که آنان تحت هیچ شرایطی حاضر به عقب‌نشینی از غنی‌سازی هسته‌ای یا دست برداشتن از حمایت از آرمان فلسطین نیستند.

این مواضع نه صرفاً از سر لجاجت سیاسی، بلکه برآمده از تجربه‌ای تاریخی است که نشان داده غرب از سازوکارهای حقوقی جهانی به مثابه ابزار فشار و گروکشی استفاده می‌کند. چنان‌که در افغانستان نیز، سازمان ملل در موارد حساس به‌جای ایفای نقش بی‌طرف، عملاً در خدمت روایت‌ها و اولویت‌های غربی عمل کرده و بیشتر به بلندگوی آنان شباهت یافته است.

از دل این تجربه‌ها یک درس اساسی می‌توان گرفت: بقای واقعی و حرکت به سوی استقلال، نه در انتظارِ عدالتِ نهادهای بین‌المللی، بلکه در تکیه بر همگرایی منطقه‌ای و تقویت ظرفیت‌های بومی است. ایران نشان داده است که با همسویی منطقه‌ای می‌توان بسیاری از فشارها و تحریم‌های غرب را بی‌اثر ساخت و راهی میانه‌رو و پایدار را برگزید.

برای کشورهای دیگر منطقه نیز که طعم مداخلات و اعمال ناشایست قدرت‌های جهانی را چشیده‌اند این تجربه یک سرمایه بی‌بدیل است. راه دشوار است، اما بدیل آن وابستگی و شکنندگی بیشتر است؛ وضعیتی که هیچ بازیگر واقع‌بین و خواهان استقلال، آن را مطلوب نمی‌شمارد.

نقیب الله جمشید

لینک کوتاه:​ https://tahlilroz.com/?p=9766

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *