در طول نیم قرن گذشته، واشنگتن با شعار جنگ جهانی علیه مواد مخدر میلیاردها دلار هزینه کرده است. از کلمبیا تا مکزیک، از پاناما تا ونزوئلا، هرجا که قدرت امریکا تهدید شده، ناگهان قاچاق مواد به موضوع اصلی سیاست خارجی تبدیل شده است. اما نگاهی دقیقتر به تاریخ نشان میدهد که این جنگ هرگز صرفا برای پاکسازی منطقه از مواد مخدر نبوده، بلکه ابزاری بوده برای گسترش نفوذ سیاسی، توجیه حضور نظامی و سرکوب دولتهای مستقل.
در دههی ۱۹۸۰، دولت ریگان جنگ با مواد مخدر را به محور سیاست خود در امریکای لاتین تبدیل کرد. در همان زمان، گروههای شورشی کنترا در نیکاراگوئه با حمایت مستقیم سازمان سیا علیه دولت ساندینیستی میجنگیدند. افشاگریهای بعدی نشان داد که بخشی از هزینهی این جنگ از طریق فروش کوکائین در خاک امریکا تأمین میشده است. تحقیقات روزنامهنگار آمریکایی، گری وب، در مجموعه گزارشهای معروف به اتحاد تاریک، نشان داد که قاچاقچیان مرتبط با کنتراها، کوکائین را به لسآنجلس میرساندند و سود آن برای تأمین مالی عملیات سیا مصرف میشد.
اگرچه دولت امریکا این ادعاها را انکار کرد، اما بعدها وزارت دادگستری امریکا در گزارشی پذیرفت که سازمان سیا از فعالیت قاچاقچیان آگاه بوده، اما اقدامی برای جلوگیری از آن نکرده است. به بیان دیگر، وقتی منافع ژئوپلیتیکی در میان باشد، اخلاق و قانون در واشنگتن جایی ندارد.
ونزوئلا؛ میدان نبرد جدید
در دههی اخیر، ونزوئلا به یکی از اهداف اصلی همین سیاست تبدیل شده است. از زمان هوگو چاوز تا نیکلاس مادورو، این کشور با شعار استقلال اقتصادی و سیاسی، مسیر متفاوتی از واشنگتن را برگزیده است. پاسخ امریکا روشن بود: تحریم، فشار دیپلماتیک و در نهایت متهمکردن رهبران ونزوئلا به قاچاق مواد مخدر.
در سال ۲۰۲۰، وزارت دادگستری امریکا اعلام کرد که رئیسجمهور ونزوئلا، نیکلاس مادورو، بهخاطر نقش داشتن در تجارت مواد مخدر تحت تعقیب است و حتی برای اطلاعات منتهی به بازداشت او، جایزه تعیین کرد؛ اما کارشناسان بینالمللی و رسانههای مستقل این اقدام را سیاسی و بیپایه دانستند چراکه هیچ مدرک قابل استنادی ارائه نشد و در عوض، شواهدی از عملیات پنهانی CIA و DEA در خاک ونزوئلا منتشر شد که نشان میداد ماموران امریکایی به صورت مخفیانه در حال جمعآوری اطلاعات، نفوذ در دستگاههای امنیتی و حتی طراحی عملیات برای بیثبات کردن کشور بودهاند.
در واقع، روایت ونزوئلا بهعنوان دولت قاچاقچی برای توجیه تحریمهای فلجکنندهای ساخته شده که میلیونها نفر از مردم این کشور را درگیر بحران اقتصادی کرده است. تحریمهایی که هدف اصلیشان نه مبارزه با مواد مخدر، بلکه شکستن ستونهای استقلال ونزوئلا است.
تناقض بزرگ واشنگتن
آمار رسمی سازمان ملل نشان میدهد که ایالات متحده همچنان بزرگترین بازار مصرف مواد مخدر در جهان است. تنها در سال 2021 بیش از 100 هزار امریکایی در اثر مصرف مواد جان باختند؛ عددی که چند برابر قربانیان جنگ ویتنام است. با این حال، واشنگتن ترجیح میدهد مسئولیت بحران را به گردن کشورهای تولیدکننده بیندازد تا افکار عمومی داخلی را منحرف کند.
اما تناقض زمانی آشکارتر میشود که بدانیم امریکا خود از مهمترین بازیگران شبکهی جهانی قاچاق است، نه بهصورت رسمی، بلکه از طریق دستگاههای اطلاعاتی و عملیاتهای پوششی.
سازمان سیا در دهههای گذشته بارها در پوشش عملیات ضدکمونیستی، به گروههایی کمک کرده که در قاچاق مواد فعال بودهاند. وقتی ایالات متحده در امریکای مرکزی به گروههای ضدچپ کمک مالی میکرد، بخشی از این پول از مسیر فروش مواد در خاک خودش تأمین میشد. در کتاب جنگ جهانی چهارم، توزیع مواد مخدر و گسترش مصرف مواد مخدر در بین سربازان شوروی در افغانستان به عنوان یک استراتژی برای مبارزه با کمونیستها معرفی شده است.
شواهد و قرائن در این زمینهها بسیارند اما امریکا استاد ساختن روایتهای رسانهای است. در عصر رسانه، جنگها دیگر فقط در میدان نظامی رخ نمیدهند؛ بلکه در ذهنها جریان دارند. از ونزوئلا تا کوبا، از بولیوی تا نیکاراگوئه، ماشین تبلیغاتی واشنگتن با واژههایی چون دولت مواد مخدر، دیکتاتوری و تهدید برای امنیت منطقه افکار عمومی جهان را شکل میدهد.
در حالیکه واشنگتن مدعی مبارزه با قاچاق مواد است، بسیاری از شرکتهای مالی امریکایی به صورت غیرمستقیم در پولشویی درآمدهای مواد مخدر نقش دارند.

هنر، سینما و حقیقت پنهان
سینما و ادبیات شاید بیش از هر رسانهای توانستهاند تصویر واقعی این جنگ دروغین را آشکار کنند. فیلم «ساخت امریکا» یکی از نمونههای موفق در این زمینه است که به روشنی نشان میدهد چگونه سازمان سیا با پوشش مأموریتهای امنیتی، قاچاق مواد را در امریکای لاتین سازماندهی میکرد.
کتاب اتحاد تاریک از گری وب نیز سندی است بر همدستی نهادهای امریکایی با کارتلهای مواد مخدر. این کتاب به قیمت سنگینی برای نویسندهاش تمام شد؛ وب پس از سالها فشار روانی و تخریب رسانهای در سال ۲۰۰۴ درگذشت. مرگ او به صورت رسمی خودکشی اعلام شد، اما بسیاری از همکارانش باور دارند که مرگ او نتیجهی جنگی بود که با امپراتوری دروغ آغاز کرده بود.
شاید واقعا بحرانی تحت عنوان قاچاق و مصرف مواد مخدر در قاره امریکا وجود داشته باشد اما ایالات متحده نه تنها به دنبال حل این بحران نیست بلکه به عنوان یکی از عوامل ایجاد این بحران، از آن برای مدیریت منطقه استفاده میکند. با هر موج جدید قاچاق، بهانهای تازه برای افزایش نفوذ نظامی و اطلاعاتی در منطقه به دست میآورد.
پایگاههای نظامی امریکا در کلمبیا، پاناما و گواتمالا در ظاهر برای نظارت بر مسیرهای قاچاق ساخته شدهاند، اما در عمل مراکز کنترل و شنود ارتباطی منطقهاند. در سالهای اخیر، حتی برخی از سیاستمداران امریکایی به این تناقض اذعان کردهاند. سناتور سابق ران پاول در مصاحبهای گفت: اگر واقعا خواستار پایان دادن به قاچاق مواد هستیم، باید ابتدا از واشنگتن شروع کنیم، نه از بوگوتا یا کاراکاس.
وقتی به کارنامهی هفتاد سالهی ایالات متحده در امریکای لاتین نگاه میکنیم، الگو روشن است: هرگاه دولتی مستقل از واشنگتن برخاسته، برچسب قاچاق مواد یا دولت ناکارآمد بر پیشانیاش خورده است. از پاناما در دههی ۸۰ تا ونزوئلا در دههی ۲۰۲۰، نامها عوض شدهاند اما منطق یکسان مانده است: ایجاد بحران، مداخله به نام نظم و تسلط به نام مبارزه.
در واقع، جنگ با مواد مخدر نه مأموریتی اخلاقی، بلکه راهبردی ژئوپلیتیکی است. واشنگتن بهخوبی میداند که تا زمانی که مواد مخدر وجود دارد، میتواند حضور خود را در منطقه توجیه کند و تا زمانی که کشورهای مستقل بخواهند بر منابع خود مسلط باشند، امریکا به بهانهای تازه برای حمله نیاز دارد؛ امروز مواد مخدر، فردا شاید فساد مالی یا نقض دموکراسی. آنچه در ظاهر جنگ با مواد مخدر نامیده میشود، در واقع پردهای است بر بازی قدرتی که واشنگتن در آمریکای لاتین پیش میبرد.
حکیم تاجیک











