حمایت آمریکا از تروریسم
اسناد و مدارک کافی گواه بر اینست که پدیده ی تروریسم توسط آمریکا ساخته و بنیاد گذاشته شده است. افزون بر این؛ شواهد و قرائین بی شمار دلالت بر این دارند که از آواخر دهه ی هشتاد میلادی به اینطرف، تروریسم به عنوان یک نکبت جهانی، بارها توسط آمریکا باز تولید و تقویت و حمایت گردیده است.
با این وجود اما به دلیل اینکه آمریکا بر بنگاه های اطلاعاتی و رسانه ی تسلط دارد، تا همین اکنون هیچ کسی مستقیم نتوانسته است که به رهبران کاخ سفید بگویند که شما اگر دست از حمایت و بازتولید و تقویت پدیده ی تریسم بردارید، جهان روی آرامی را خواهد دید و هیچ تنشی در منطقه و جهان وجود نخواهد داشت.
نگارنده به عنوان یک افغانستانی که از سیاست نکبت بار و حمایت های عمده ی آمریکا از تروریسم رنج و عذاب دیده است، در این نوشته شواهد و قرائینی را مبنی بر اینکه آمریکا تنها دولتی است که تروریسم را تولید و حمایت و از آن استفاده نموده، تبیین و تجمیع نموده است. اینکار به این دلیل صورت می گیرد تا بعد از این هیچ شک و شبهه ی در رابطه به بانیان و حامیان تروریسم در جهان باقی نماند.
تولید و بازتولید تروریسم توسط آمریکا
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و خاتمه ی جنگ سرد، نظم جهان را به هم ریخت. بلوک غرب و شرق از بین رفت. تکنالوژی، ارزش های گذشته را به چالش کشید. سازمانها و اورگان های که با هزینه های گزاف تشکیل یافته بودند، پس از پایان جنگ سرد بیکار و منفعل گردیدند. مثلا قرار بود که سازمان ناتو منحل گردد. زیرا ملت ها و در کل جامعه جهانی دریافتند که می توانند به جای جنگ و خشونت، صلح و آشتی کنند و به جای رقابت ناسالم، رفاقت و دوستی و برادری نمایند و زندگی مسالمت آمیز داشته باشند.
جهانِ با ثبات و همزیستی صلح آمیز ملتها، بدون تردید رتبه بندی دولتها را به قدرت های اول و دوم با چالش مواجه ساختند و سیادت و رهبری کشورهای مانند آمریکا را بی معنی نمودند. به همین دلیل رهبران کاخ سفید اقدام به بنیانگذاری تروریسم نمودند و این پدیده ی بد قواره، بی قاعده و ناشناخته را به عنوان یک تهدید باالفعل برای تمام جهانیان معرفی نمودند.
با حمله ی جماهیر شوروی به افغانستان، آمریکا اقدام به حمایت از مجاهدین افغان بر علیه ارتش سرخ شوروی نمود. تداوم این کمک ها باعث گردید که آمریکائیان در این منطقه جای پای باز کند و کم کم اقدام به بهره برداری بیشتر از منابع انسانی خاورمیانه نمایند. به همین دلیل استراژیست های آمریکایی با میلیونها دالر به کمک دولت های سعودی و پاکستان، شروع به جذب جوانان عرب و افغان به برنامه ی «جهاد مقدس» از سرتاسردنیا نمودند.
در آواخر دهه ی هشتاد میلادی، شکست شوروی در افغانستان حتمی گردید. به همین دلیل استراتژیست های آمریکای نیروهای اسلامگرا و افراطی را که توسط عربستان جذب و جمع آوری گردیده بود، سامان بخشید و با حمایتِ بی چون و چرا از میلیاردرهای سعودی، سازمان القاعده را در سال 1988 تحت رهبری اسامه بن لادن راه اندازی نمود.
القاعده از سال 1988 در جنگ علیه شوروی در ظاهر به دفاع از افغان ها، اما در پشت پرده در خدمت آمریکا شرکت نمود. با شکست شوروی و سپس ختم جنگ سرد، القاعده به مدت ده سال، چندان فعالیتِ برجسته و قابل توجه انجام نداد. در طول این مدت، استراتژیست های آمریکایی از هر طریقی تلاش نمودند، اما با بی توجهی کامل جهانیان مواجه گردیدند.
عدم توجه جهانیان به آمریکا باعث گردید که القاعده در 17 اوت 1998 به سفارت های آمریکا در تانزانیا و کنیا و همچنان کشتی یو اس اس کول، حملاتی را راه اندازی نماید. با آنکه این حملات مورد توجه جهانیان واقع شدند، اما هرگز نتوانست بهانه ی راه اندازی یک جنگ جهانی را رقم زند. از اینرو در سال (2001)، القاعده مرکز تجاری جهانی و پنتاگون را در آمریکا مورد حمله قرار داد.
تقریبا یک دهه تلاش های آمریکا جهت جلب توجه جهانیان، بی فایده بود به همین دلیل پس از وقوع حملات ۱۱ سپتمبر، این کشور با حیله و نیرنگ بیش از همیشه خود را به ابرقدرتی زخمی شباهت داد که توانایی مقابله با عوامل حادثه ۱۱ سپتمبر را در گستره جهان ندارد و به همین دلیل با برانگیختن احساس ترحمِ ملت ها و دولتها، همه را به یک جنگ جهانی علیه «تروریسم» که دشمن مشترک تمام جهانیان تعریف گردیده بود، کشاندند.
حمایت آمریکا از تروریسم در پوشش مقابله با تروریسم، و سد محکمی به نام جنرال سلیمانی
وقتی رهبران آمریکا موفق به جلب توجه جهانیان گردیدند و همه را در حمله به افغانستان شریک ساختند و دست ارتش بسیاری از کشورهای جهان را به خون غیر نظامیان افغانستانی آلوده نمودند، به دنبال درگیر ساختن کشورهای عربی بر آمدند. به دلیل اینکه پدیده ی تروریسم در افغانستان، تجربه ای موفقی بود و سازوکار قانونی و جهانی حمله ای آمریکا را در افغانستان هموار ساخته بود، آنها داعش را در کشورهای عربی بنیاد گذاشتند.
با اینکه داعش وجدانهای بیدار و ملت های بسیار را وحشت زده و ناراحت کرده بودند، اما رهبران آمریکا با یک حس هیجانی که ماهیتی تاریک داشت، در مورد داعش سخن می گفتند. هیجان آمریکا زمانی روشنتر گردید که در سال ۲۰۱۶ دونالد ترامپ که در آن زمان نامزد انتخابات بود باراک اوباما را «بنیانگذار داعش خطاب» کرد. با آنکه حماقت ترامپ، روشن ساخت که آمریکا داعش را بنیانگذاری کرده است، اما آمریکا بدون هیچ ملاحظه ای اخلاقی و قانونی به حمایت از تروریسم ادامه داد.
آمریکا در طول بیست سال حضور در افغانستان، پیوسته کسانی را که بر علیه تروریسم مبارزه می نمودند، از میان برداشت. جنرال داوود، جنرال عبدالرازق و همچنان ده ها جنرال و قوماندانی که قبل از اینکه با طالبان بجنگند، به دنبال افراد داعش و دیگر گروه های تروریستی بودند، به دست آمریکا و مزدورانش به قتل رسیدند.
متاسفانه آمریکا در حال حاضر در قبال طالبان نیز همین سیاست را در پیش گرفته اند و چنانچه مشاهده گردید، داعش و دیگر گروه های تروریستی در طول دو سال نیم گذشته آن عده از قوماندانان و فرماندهان طالبان را هدف قرار داده اند که در ریشه کن کردن تروریسم و داعش عزم مصمم دارند.
در منطقه عرب نیز دولت ها و افرادی که با داعش و دیگر گروه های تروریستی مبارزه کرده اند و می کنند، از جمله اهداف آمریکا محسوب می گردد. چنانچه جنرال قاسم سلیمانی که از جمله فرماندهان بین المللی سپاه پاسداران محسوب می گردید و شکست افتضاح آمیزی را به داعش و دیگر گروه های تروریستی در مناطق سوریه، عراق و لیبی متحمل کرده بود، توسط آمریکا از میان برداشته شد.
داعش بعد از رسیدن به اوج موفقیتش در سال ۲۰۱۵ ، توسط جنرال سلیمانی به طرز قابل توجهی تضعیف شده بود، اما اقدام دولت ترامپ در ترور هدفمند قاسم سلیمانی باعث گردید که این گروه بار دیگر آماده بازگشت شود. درست همان‌طور که حمله آمریکا به عراق در در سال ۲۰۰۳ به القاعده جانی دوباره بخشید، ترور جنرال سلیمانی و ایجاد هرج و مرج در این کشور، همین خدمت را به داعش کرد.
اما جنرال سلیمانی در طول دوران نبرد با داعش و دیگر گروه های تروریستی نیروهایی تربیت نموده بود که پس از وی به خوبی از عهده ی وظایف شان بر آمدند. چنانچه نیروهای جنرال سلیمانی با مبارزه ی بسیار موثری که با داعش داشتند، حتی بعد از وی جلوی جان گرفتن داعش را گرفت و نگذاشت که آمریکا این پدیده ی نکبت بار را دوباره در عراق و دیگر کشورهای عربی جان ببخشد. ضمن اینکه نیروهای جنرال سلیمانی پس از وی داعش را با شکست مواجه ساخت، نفوذ آمریکا را در عراق نیز به آخرین نفس‌هایش رساند.
بنابراین آمریکا در پوشش مقابله با تروریسم، نه تنها با داعش و دیگر گروه های تروریستی مقابله نکرده و نمی کند، بلکه افراد و نیروهایی که با تروریسم مبارزه می نموده اند را نیز به بهانه های مختلف از میان برداشته اند. چنانچه از ترور جنرال سلیمانی، داعش بیشتر از آمریکائیان مسرور گردیده بود.
تکیه آمریکا بر تروریسم
آشفتگی های که آمریکا در خاورمیانه به وجود آورده است، معلول تکیه و استفاده ی آنها از پدیده ی تروریسم است. کاخ سفید در بهره برداری از پروژه نکبت بار تروریسیم، تا زمانی که سلیمانی زنده و در صحنه ی نبرد حضور داشت، با چالش های متعددی مواجه بودند. به همین دلیل پنتاگون با اخطارها و هشدارهای پی هم، رهبر کاخ سفید را مجاب به ترور جنرال سلیمانی نمود.
اما آنچه که پنتاگون و رهبران کاخ سفید در محاسبه از قلم انداخته بود، نیروهای جنرال سلیمانی بودند که در منطقه عرب، به خوبی آموزش و مهارت دیده بودند و اینکه پس از سردار سلیمانی نیز داعش و دیگر گروه های تروریستی موفق به پیش روی نگردیدند، نیز حاصل زحمات و تلاش های جنرال سلیمانی بود که توانست با کمترین نیروها، میراث نکبت بار (تروریسم) رهبران آمریکا را در خاورمیانه نابود سازند.
به دلیل اینکه تکیه گاه آمریکا در خاورمیانه، تروریسم است، آنها در شرایط کنونی نیز تلاش دارند تا این پدیده ی نکبت بار را زنده نگهدارند و از آن بهره ببرند. چنانچه مورد اشاره قرار گرفت، در افغانستان، طالبان را در حوزه های مختلف تحت فشار قرار می دهند تا از مبارزه با داعش و دیگر گروه های تروریستی عاجز باشند و در سوریه، عراق و یمن نیز نیروهای که بر علیه داعش مبارزه می کنند را مستقیما مورد هدف قرار می دهند.
بنابراین تمام دولت ها و کشورهای خاورمیانه بایستی قبل از همه دست آمریکا را از منطقه کوتاه نمایند و سپس اقدام به ریشه کن کردن تروریسم از منطقه نمایند. زیرا تا روزی که دست آمریکا در خاورمیانه دراز است و می تواندبه حمایت های لجستیگی و مالی از داعش ادامه بدهد، تروریسم همچنان در منطقه جولان می کنند و صدمات و خسارات غیر قابل جبران به دولت ها و ملت ها و به ویژه کشورهای مسلمان وارد می کنند.
عایشه ببرک خیل
